عجب رسمیه رسم زمونه قصه بنزو پای پیاده
میرن بنزدارها از اونا فقط رد لاستیکشون به جا میمونه
کجاس اون کوچه؟ کجاس کارخونه؟ ماشیناش کجان؟ خدا میدونه
سوئیچ بنز پولدارها هنوز گوشه طاقچه یا تو ایوونه
اژیرش پیچیده، تا هفتا کوچه، خودش کجاهاس، سینه قبرسستونه!
میرن بنزدارها از اونا فقط رد لاستیکشون به جا میمونه
چرخ یا گاری آقا جون هنوز گوشه حیاط یا تو پارکینگه، خودش کجاهاس خدا میدونه
میرن بنزدارها از اونا فقط رد لاستیکشون به جا میمونه
پرسید زیر لب، یکی با حسرت، از ما بیپولها چه یادگاری میخواد بمونه
خدا میدونه...
(شاعر خودم)
- ۹۲/۰۱/۰۱