زاویه دید و توصیف
اویه دید
- اصلا قصد ندارم در مورد انواع زاویه دید مثل دانای کل محدود، اول شخص شرکتکننده، زاویه دید نمایشی و غیره صحبت کنم. همین که بدانید یک نوع روایت به اسم سوم شخص و یک نوع روایت به اسم اول شخص وجود دارد، فعلا کافیاست.
- برای روایت داستان از شیوههای دیگری مثل مجموعه نامه، یادداشتهای روزانه، دوم شخص مفرد و... هم استفاده میشود اما اصل همان دو موردی است که در بالا گفتیم.
- راستش را بخواهید من به شخصه فقط یک بار قبل از نوشتن یک داستان به این فکر کردهام که داستانم را در چه زاویهدیدی بنویسم. وگرنه معمولا هر کس داستانش را بالاخره با یک زاویه دیدی مینویسد و فقط سعی میکند وسط داستان زاویه را خراب نکند و هی از این شاخه به آن شاخه نپرد.
- اینکه اکثریت افراد شیوه سوم شخص را برای داستان نوشتن انتخاب میکنند به این دلیل است که نویسنده به عنوان راوی بیرون از داستان نشسته و خیلی راحت از همه چیز اطلاع دارد و دست به نوشتن میبرد، مثلا میگوید «فلانی که قیافهاش عین خرخونهاست» درحالی که اگر شیوه اول شخص را انتخاب کرده باشد خیلی مسخره به نظر میرسد که در مورد خودش بگویم «من که قیافهام عین خرخونهاست!». البته این را هم یادتان باشد که در شیوه اول شخص روایت لحظههای حسی و درونی و افکار و عقاید شخصیت داستان، برای نویسنده راحتتر است.
توصیف
-توصیف هم یکی از آن مواردی است که اگرچه در کتابهای علمی خیلی دربارهاش حرف میزنند اما به نظر من باید در عمل خودش را نشان بدهد نه در قالب حرف.
- برای توصیف یک قانون کلی وجود دارد: «تابلو بازی ممنوع، مگر در یک مورد!»
- حواستان باشد که تابلو بازی در همهچیز ممنوع است. یعنی شما برای توصیف شخصیت داستان نباید بگویید «فلانی که موهای مشکی موجداری داشت و تازه درسش را در رشته ادبیات تمام کرده بود، با ترس بسیار، به طرف در رفت!» یا مثلا برای توصیف مکان داستان نباید بگویید: «در شهری واقع در شمال شرقی ایران که سالانه زائران زیادی به آنجا میآمدند، زندگی میکرد»، یا برای توصیف حادثه اصلی نباید بگویید: «سیل مثل یک بدبختی بزرگ زندگیشان را به هم ریخته بود.» این تابلو بازیها حال خواننده را میگیرند!
- پس چه بگوییم؟ از وسایل دیگری برای توصیف استفاده کنید. گفتیم که داستان مثل زندگی واقعی است. پس مثل زندگی واقعی خردهریزهایی هم دارد. اینکه شخصیت داستان وقتی به طرف در میرود قلبش تند تند بزند، اینکه در طول داستان یک بار از نشانه «گنبد طلایی» استفاده کنید، اینکه خانه شخصیت اصلیتان خرابشده باشد و تنها یادگارش یعنی آلبوم عکسشان هم خیس شده باشد، ترس و مکان و بدبختی را نشان میدهند و نیازی به تابلو بازی نیست.
- حتما میپرسید آن یک مورد استثنا چیست؟ خب حقیقت این است که هر داستانی در یک چیز قویتر است. یا طرح قوی دارد یا شخصیتهای قوی دارد یا توصیف قوی دارد و ... وقتی نقطه قوت داستانتان توصیف باشد، مجازید در توصیف تابلو بازی دربیاورید. یعنی مثلا وقتی قرار است درباره مورچهها داستان بنویسید میتوانید همه چیز، مثل راهی که میروند، چیزی که به دوش میکشند، یا حتی پیچ و خمهای لانهشان را هم کامل توصیف کنید.
.....................
منبع: سایت جیم jeem.ir
- ۹۵/۰۸/۲۱