شخصیت و گفتگو
شخصیت:
- داستان به هیچوجه نباید بیشخصیت باشد. البته خیلی هم نباید با شخصیت باشد. یعنی تعداد شخصیتهای فرعی و شخصیتها (یا شخصیت) اصلی باید با موضوع و حجم داستانتان متناسب باشد.
- شخصیت داستانی میتواند یک آدم، یک حیوان، یک خودکار، یک هویج یا هر چیز دیگری باشد که در روند داستان نقش اساسی به عهده دارد.
- هر شخصیتی(چه داستانی، چه غیر داستانی، مثل پسرخالهتان!) یک سری ویژگیها دارد که عبارتند از: ویژگیهای بیرونی (مثلا قد بلند، چشم رنگی و...)، ویژگیهای درونی (مثلا ترسیدن از حشرات، علاقه به رنگ نارنجی، لرزیدن دست وقت عصبانیت و...)، ویژگی خاص (مثلا عاشق خوردن نیمرو با دارچین!). این آخری همان چیزی است که شخصیت داستان شما را از یک شخصیت دیگر متمایز میکند. (پس یک بار دیگر با دقت بخوانیدش).
- در مورد اینکه چطور در داستان ویژگیهای شخصیت را نشان بدهیم (مثلا چطور بگوییم فلانی عصبانی است، به جای گفتن «فلانی با خشم زیاد به طرف در رفت!») در قسمت بعد صحبت میکنیم. فعلا بچسبید به ویژگیهایش.
- شخصیتهای داستانی باید واقعی باشند. چی؟ پارادوکس دارد؟ خیر! هر شخصیتی مثل تمام همنوعانش یک زندگی عادی دارد که شما به عنوان نویسنده فقط یک برش از آن را در داستان خود میآورید. شخصیت باید آنقدر واقعی باشد که به قول یک نفر (که اسمش را یادم نیست!) بتواند از داستان بیاید بیرون و به خاطر چیزی که دربارهاش نوشتهاید از شما تشکر کند یا به فحشتان بکشد!
- وجود تضاد در ویژگیهای شخصیت و حوادث داستان (که قبلا دربارهاش صحبت کردیم) جذابیت داستان را بالا میبرد. مثلا پسری که به عنکبوت حساسیت پوستی دارد اما به خاطر کم نیاوردن توی یک شرطبندی مجبور میشود دستش را تا آرنج توی یک کوزه پر از عنکبوت کند.
گفتوگو:
- به قول یکی از اساتیدم، از آنجایی که اکثر آدمها در دنیای واقعی قدرت تکلم دارند، شخصیتهای داستان هم اگر لال نباشند و حرف بزنند، واقعیتر به نظر میرسند.
- درست است که گفتوگو خوب است، اما هر گفتوگویی نه! یعنی برای دیالوگ نوشتن، باید توی تکتک کلمهها و جملهها دقت کنید. چون گفتگوی بد، جز کسل کردن خواننده (و احتمالا خواباندن او!) به هیچ دردی نمیخورد!
- گفتگوهای هم جهت (مخصوصا موافق) معمولا جزو همان گفتگوهای خوابآورند. مثل مهمانیهایی که سر یک میز نشستهاید و یک نفر یک چیز میگوید و همه به ترتیب، حرف او را تایید میکنند و شما ترجیح میدهید پرتقال بخورید تا به حرفهایشان گوش کنید! درحالی که اگر یک نفر با گوینده مخالفت کند، شنیدن بحثهای موافق و مخالف جذابتر میشود.
- یادتان نرفته که گفتیم شخصیتها واقعیاند. خوانندههای داستان هم واقعیاند. عدهای از میان همین مردم. پس گفتوگوها هم باید واقعی باشد. یعنی از فضا نیامده باشند و توی زندگی واقعی اتفاق بیفتند. کم پیش میآید که دو نفر توی اتوبوس درباره فرمولهای فیزیک اتمی صحبت کنند و دیگران مایل به شنیدن باشند درحالی که اگر همان دو نفر در مورد خودکشی فلان بازیگر حرف بزنند، همه حواسشان را جمع میکنند که ببینند چه چیزی متوجه میشوند.
- همانقدر که خودتان توی حرفهایتان احساساتتان را بیان میکنید، شخصیتهای داستانتان هم باید همین کار را بکنند.
........................
منبع: سایت جیم jeem.ir
- ۹۵/۰۸/۲۰